زندگی رومی است و هر کس یاد یاری می کند
هر کس دور از روم گردد بی قراری می کند
یک میل از یار ، عاشق را کند زیر و زبر
دست تا یابد شب را در روم زنده داری می کند
تا نیابد یار را یک لحظه بر او قرن هاست
شاد و خندان هر زمان در روم لحظه شماری می کند
صدای دینگ عاشق از دردش حکایت می کند
چو امید از یار دارد باز دینگ دینگ می کند
عاشق از عاشق نباشد از روم شاعران
باب طبع عشق خود چت می کند
آه... آن دم که عاشق با خودش خلوت کند
چون مصیبت دیده در روم سوگواری می کند
شکلک خندان او را کسی هرگز نمی بیند به روم
فرصت ار یابد به وقتش ان لاین می ماند
اکونت اگر بیهوده رود می رود زیر سوال
کس نباید بداند با یار چت می کند
عزیزا خود دانی و یارت که چت کردنت بهر چیست
عاشق صادق هماره ان لاین می ماند
خیلی وقته که دیگه مو تو سرم در نمی یاد
آخه این زن ای خدا از تو خونه در نمی یاد
تو می یای تموم می شه درد سرم
آخرش تو در میاری پدرم
آخر قصه ی ما پر از غمه
زنده باد هر که هنوز مجرده
جای گازای زنم روی تن من نقش بسته
چی کنم وای ای خدا از تو خونه در بسته
سلام
چطوری
امیدوارم موفق باشی
وبلاگ خوبی هست
ازش دیدن کردم
خدا حافظ